فقط یک بهار

هر گونه برداشت از این وبلاگ پیگرد قانونی خواهد داشت.

فقط یک بهار

هر گونه برداشت از این وبلاگ پیگرد قانونی خواهد داشت.

تولد و مرگ


تولد و مرگ به قضاوت خداوند

نگاهی به کتاب "آناکارنینا" رمان برجسته لئو تالستوی


چاپ شده در ماهنامه تخصصی اقلیم نقد به قلم این جانب در آخرین شماره: دی ماه



* انتشار نقد من درباره ی کتاب "از پائولوکوئلیو متنفرماثر امیدی سرور در سایت مد و مه
نظرات 7 + ارسال نظر
فرانک شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:35

چه خوب که این موضوع را معرفی کردی. آناکارنینا چه ساعاتی که با او نگذراندم. [آیکون حسرت روزهای رفته]

من هم روزهای خاصی را با آناکارنینا گذراندم... و البته خیلی هم سخت و دردناک گذراندم... و از این که تالستوی اجازه نداد برای آنا سوگواری کنم خیلی داشتم خفه می شدم...

فریدون یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:45

خوشا به حال تان که حوصله خواندن رمان های طولانی را دارید. من همیشه خواندن داستان های کوتاه را به رمان ها ترجیح داده ام . در دوران جوانی با مرد فرهیخته ای آشنا شدم که زبان روسی و فرانسه را بسیار خوب می دانست. او آنا کارنینا و برادران کارامازوف به زبان اصلی اش خوانده بود . به من می گفت آنا کارنینا یکی از شاهکارهای ادبیات جهان است. من هنوز نتوانسته ام خودم را وادار کنم این کتاب قطور را بخوانم. اما به یاد آن زنده یاد باید خواندن این کتاب را در آینده نزدیک شروع کنم .

آیا می شود لطف کنید یا لینک آنرا در اینجا بگذارید و یاخود مطلب را در این جا منتشر کنید تا من هم ازین نقد شما بهره ای ببرم

شاید امیدی سرور حق داشته باشد کوئلیو را دوست نداشته باشد . اما رمان کیمیاگر او را نمی شود دوست نداشت.

خواندن کتاب ها از روی نسخه ی زبان اصلی لذت دیگری دارد به ویژه اگر همراه با اطلاعات ادبی از زبان اصلی باشد که خوب شوربختانه بنده هم ا زاین هنر بی بهره ام. و شوربختانه تر این که بسیاری از رمان های عریض و طویل و حتا کوتاه و نیز بسیاری از داستان های کوتاه هستند که خواند شان واجب است و من هنوز به سراغشان اصلن نرفته ام و از این که این قدر وقت کم می آورم دارم دیوانه می شوم.

1- لینک مقاله ی تولد و مرگ ... وجود ندارد ولی در اولین فرصت تلاش می کنم بخشی از آن را د رفقط یک بهار بیاورم.
2- از خواندن و نوشتن نقد از پائولوکوئلیو خیلی راضی نیستم ... جرانی داشت که آن را نوشتم به هر حال خالی از لطف هم نبود.
از توجه و حضور شما سپاس گزارم.

قبله آرباطان یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:56 http://arbatan88.blogfa.com

می روم بی خبر اینبار خیالت راحت
«تو بمان و دگران» یار، خیالت راهت

بعد از این همنفس هر شب من خواهد شد
فقط این پاکت سیگار خیالت راهت

سلام
با غزلی تازه به روزم
همینکه به کلبه حقیر شعرم سر بزنید و نظر بدهید برایم کافیست. پس منتظرم هااااا

در اولین فرصت خواهم آمد...

فریدون دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:28

ممنونم از پاسخ تان.
کاملن حق با شماست . برای خواندنی ها( کتاب های خوب) ، شنیندی ها ( موسیقی های ناب) و دیدنی ها ( فیلم، نقاشی، مکان های زیبا ، هنر مجسمه سازی ) و بسیاری هنر های دیگر هرگر وقت کافی دست نمی دهد.

دارم « چنین گفت زرتشت» اثر نیچه را می خوانم. نمی دانم آیا انرا خوانده اید یا نه .

خب امشب ، شب سال نو میلادی است و منزل یکی از دوستان دعوت هستیم . و نمیدانم کادو برایشان چه بخرم . چقدر انتخاب هدیه کار مشکلی هست.
شاد و پاینده باشید

از تأخیر در پاسخ پوزش می خوام. سال نو میلادی بر شما هم خجسته باد.
ولی من نمی دونم چرا قسمت نمی شه چنین گفت زرتشت رو بخونم خیلی هم اعصابم خورد می شه هر وقت یادم میاد که نخوندمش!!!
آخرش کادو چی گرفتین؟

مهدی شهابی سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:36 http://mahdishahabi.parsiblog.com/

سلام آبجی نیرهٔ گلم. فقط یک بهار عزیز
قهر چیه؟
باور کنید که نزدیک یکسال میشه که به جز موارد اندک و ضروری اصلا اینترنت نمیام. شهریور ماه از پایان نامهٔ‌ ارشد دفاع کردم. بعد از اون هم سرم گرم روزمرگی‌هاست. حتی شعر هم دیگه توو وبلاگ نمی‌ذارم. مدتی میشه که اینترنت ندارم یعنی دوست ندارم این فضا رو. الانم با دیال آپ کانکت شدم. (البته به سختی)
شرمنده‌ام که توو این مدت نتونستم بهتون سر بزنم.
برم یه گشتی توو وبلاگتون بزنم ببینم توو این مدت چقدر ضرر کردم

دروووود....
چشم ما روشن.
من هم مدت زیادی این جا نبودم... مدت خیلی زیاد و البته از خواندن مطالب خوب دوستانم در وبلاگ های شان محروم بودم و من که یه جورایی ضرر کردم ولی شما خیالتون راحت. پایان تحصیلات ارشد هم مبارک. امیدوارم خبر پایان رساله ی دکتراتونو بدین.
خوش حالم که دوباره اومدید خیلی... موفق باشید.

فرشته سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 18:14 http://fershteh.aminus3.com/

اول از همه شروع سال میلادی جدید مبارک وآرزو می کنم سالی باشد برای همه همراه صلح ودوستی
دوم کتاب اناکارنینا
کتاب جوانی های من... یا با روزهای جوانی من همراه شد وهنوز هم گانه می اندیشم وفکر می کنم
به انسانها وسرنوشت ها
به داستهانها وآن کسانی که آنها را نوشته اند
وغم ها ورنج ها ودوست داشتن ها
...
هنوز حسش با من است
در مورد نفد کتاب ... نقد شما نیره جان را خوانم وقسمت هایی که توضیح داده بودید
انچه خوانم خوب وروان بود
وکنجکاو شدم بخوانم کسی را که از دیگری متفر است آن هم کسی که سالها با نوشته هایش وزیبایی ساده وروانی که دارد خیلی ها را مجذوب خودش کرده
باید خواند
ونقد شما هم بی تاثیر از این خواندن نخواهد بود
ممنون

درود فراوان بر فرشته ی مهربون
سپاس از نوشتن دیدگاه تون. البته با نخوندن نقد من بر کتاب امیدی سرور چیزی رو از دست نمی دید به ویژه که ایشون پیش از انتشار نقد من در سایت شون یک تغییرات جزیی اما ماهرانه در یکی دو دو جمله ی مطلب من دادند ولی خوب... عیب نداره.
ا زحضورتون خیلی خوش حالم.
اگه دوست داشتین یه سری هم به کتابامون بزنین...

فریدون پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:17

عید میلادی ما سرشار بود از ابر و باد و باران. کادوی ما نگاهی بود به پنجره فردا و اضافه شدن چند کتاب به قفسه کتاب ها.

در انتظار خواندن مطالب تازه ای از شما ییم
با صمیمانه ترین درود ها

به به کتاب جدید... من وقتی کتاب هدیه م یگیرم انگار دنیا رو بهم می دن...
به روی چشم، یکم سرم خلوت بشه به روز می شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد